بانوی آسمانی
ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمی رسد به حضورت صدای ما شنبه دوباره شنبه سه نقطه چین بی تو چه زود میگذر هفته های ما به یاد کربلا دلها غمین است. دلا خون گریه کن؛ چون اربعین است. مرکبات از دیر باز به عنوان بخشی از رژیم غذایی ، دارای ارزش فراوانی بوده است. طعم مرکبات برای اکثر مردم دنیا قابل پذیرش است . علاوه بر آن دارای مزایا و اثرات مفید دیگر نیز می باشند. مرکبات و محصولات آنها منابع غنی از ویتامین ها، مواد معدنی و فیبر هستند که برای رشد و تکامل افراد ضروری می باشند. همچنین یک سری ترکیبات غیرمغذی در مرکبات دیده شده است که می توانند خطر بسیاری از بیماری های مزمن را کاهش دهند. اسلام ملاک فضیلت و برترى انسان را (چه مرد و چه زن) تقوا و پرهیزگارى مىداند: «اى گروه مردم! ما شما را به صورت مرد و زن آفریدیم و شما را قبیلهها و ملتها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به راستى، نزد خداى، گرامىترین شما کسى است که پرهیزکارتر باشد.» (1)
اللهم عجل لولیک الفرج
? محتوای تغذیه ای مرکبات
مرکبات مهم ترین منبع ویتامین C می باشند. با این وجود مانند سایر میوه ها ، حاوی تعدادی از موادمغذی ضروری مثل قندها، فیبرها ، پتاسیم ، فولات ، تیامین ، نیاسین ، ویتامین B6 ، فسفر ، منیزیم ، مس ، ریبوفلاوین ، اسید پانتوتنیک و انواعی از فیتوکمیکال ها ( رنگدانه های گیاهی ) می باشند. علاوه بر این مرکبات حاوی چربی یا سدیم نبوده و یک منبع غذایی بدون کلسترول می باشند. مقدار متوسط انرژی میوه ها کم می باشد که از این نظر برای مصرف کننده هایی که نگران افزایش وزن خود می باشند، بسیارحائز اهمیت می باشد. به عنوان مثال یک پرتقال متوسط محتوی60 تا80 کیلوکالری و گریپ فروت 90 کیلوکالری و یک قاشق غذاخوری از آب لیمو( 15 میلی لیتر ) تنها 4 کیلوکالری انرژی دارند.
خداوند متعال در این آیه شریفه فقط تقوا و پرهیزگارى را ملاک برترى انسان قرار داده است و از مفهوم آیه چنین استفاده مىشود که زن و مرد از هر لحاظ برابر و مساوىاند.
«هر مرد و زن با ایمان که کردار شایسته و نیک داشته باشد، هر آینه، او را به زندگى پاکیزه، زنده مىداریم و به بهتر از آنچه که در دنیا انجام مىدادند،پاداششان مىدهیم.»(2)
در این آیه شریفه، زن مانند مرد به حساب آمده است و در انجام دادن وظایف دینى با مردان، برابر و شریک است و اگر با ایمان بمیرد، در آخرت از نعمت بهشت و زندگى پاکیزه برخوردار مىشود.
در مورد حسن رفتار و سلوک مردان نسبت به همسران، خداوند مىفرماید: «با همسران خود به طور شایسته رفتار کنید.»(3)
دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم فاطمه زهرا علیهاالسلام به همراه عدهاى از زنان در جنگ اُحد به کمک مجروحین رفت و شخصاً به مداواى آنان پرداخت. (4)
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم از زنان، همچون مردان بیعت مىگرفت و آنان را مانند مردان، در ردیف اصحاب خویش جاى مىداد.(5)
1 ـ یا ایهاالناس! انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا. ان اکرمکم عند اللَّه اتقیکم. (حجرات/ 13).
2 ـ من عمل صالحاً من ذکر او اُنثى و هو مؤمن، فلنحیینه حیوةً طیبةً و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون. (نحل/ 97).
3 - و عاشروهن بالمعروف. (نساء/ 97).
4 - نقش زن در حکومت اسلامى.
5 - زن در چشم و دل محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم، ص 5.
شکایت کردم و گفتم: خدای من!
مگر نمی گویی دوستم داری؟
گفت: آری. اگر می دانستی چقدر دوستت دارم، از خوشحالی جان می دادی.
گفتم: پس چرا دقایقی از زندگانیم که ھوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه های دیروز بود و ھراس فردا، بر شانه ھای صبورت بگذارم، تو را نیافتم؟ در آن لحظات شانه ھای تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از ھر چه ھست! تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی. من لحظه ای خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه ھستی. یادت هست که دوستی آمد و تو را یاد من انداخت و آرام کرد؟ او، واسطه ی مراقبت من از تو بود.
گفت : عزیزتر از ھر چه ھست! اشک تنھا قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند. اشکھایت به من رسید.
و من یکی یکی دانه های اشکت را بر زنگارھای روحت ریختم تا باز ھم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان.
چرا که تنھا اینگونه می شود تا ھمیشه سبک بال و زیبا و شاد بود. من دوست داشتم تو را زیباتر ببینم.
گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راھم گذاشته بودی؟
گفت : بارھا صدایت کردم و گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی. تو ھرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که بنده من! از این راه نرو که به ناکجا آباد ھم نخواھی رسید.
گفتم: پس چرا صدایت را نشنیدم؟
گفت: یادت نیست که با خویش کلنجار می رفتی؟ من در میان کشمکش های تو با خودت یاری ات می کردم اما حواست به من نبود.
گفت : اول بار که گفتی خدایا، آنچنان به زیبایی ها نزدیک شدی که فرشته هایم را به تعجب انداختی. آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدایای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایای دیگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار می کنی ھمان بار اول شفایت می دادم. این ها همه به خاطر تو بود.
گفتم: خدایا! چرا با وجود اینکه دیدی در موردت آنقدر بد می اندیشم، بازهم هدایتم کردی؟
گفت: چون نمی دانی چقدر دوستت دارم.