بانوی آسمانی
اللهم عجل لولیک الفرج قصه از آنجایی شروع شد که خداوند به آدم و همسرش فرمود: در بهشت بیاسایید و هرچه خواستید بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود. و ... ادامه ماجرا و وسوسه شدن حواتوسط ابلیس و... شیطان سراغ آن دو رفت و وسوسه شان کرد و گفت : پروردگارتان شما را از این درخت منع کرده ، زیرا با خوردن میوه آن از جاودانگان می گردید و بر آن سوگند یاد کرد که من خیر خواه شما هستم. خوب آدم و حوا هم به اون اعتماد کردند و به سراغ درخت رفتند . هنگامی که از میوه آن خوردند، پوشش خود را از دست داده و به سرعت با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند. با کمی تامل چند نکته را می توان دریافت: اول اینکه خداوند در کنار رفع گرسنگی و تشنگی و تنفس در هوایی دلپذیر که نعمت هایی بهشتی اند از موهبت بزرگ دیگری نیز یاد می کند : موهبتی از جنس بهشت و دلخواه بهشتیان و آن " برهنه نبودن " است . دیگر اینکه وقتی آدم و حوا از امر خدا سرپیچی کردند، اولین نشانه ای که به چشمشان آمد ، " برهنگی" بود . به عبارت دیگر نخستین امتیازی که از آنان سلب شد ، " پوشش " آنها بود . و اینکه ان دو از این برهنگی شرم داشتند و به سرعت و بی آنکه کسی از آنان بخواهد یا آموزشی دیده باشند ، شروع به پوشاندن خود کردند . حتما شما هم مثل من به این موضوع فکر میکنی که پوشش و پرهیز از برهنگی ، امری فطری در نوع انسان است . چادر به عنوان یکی از پوششهای مناسب و برتر در میان زنان مسلمان شناخته شده است رنگ، طرح و تزئینات چادر در هر منطقه و شهری برخاسته از سلیقه و نگرش زنان آن ناحیه است و از شهری به شهری دیگر متفاوت بوده است. با ورود اسلام اموی به ایران، فرهنگ ظاهر اسلامی، تحت تأثیر بخشی از تعصبات جاهلی عربی، مردم را دچار زدگی از اسلام میکند، تا زمانی که فرهنگ شیعی و علوی در ایران جا میافتد. در زمان صفویه بود که آئین شیعی برای اولین بار آیین رسمی مسلمانان ایران میشود. در آن دوره، چادرهای ایرانی؛ اندرونی و بیرونی بودند. چادر اندرونی همان چادر نماز یا نیمدایرهای است که امروزه خانمها به سر میکنند. در آن زمان تنها برای اندرونی و نماز استفاده میشد و برای فعالیت اجتماعی و برونی چادر کمری یا قجری که چادر اصیل ایرانی است، استفاده میشد.
خورشید سینه عرفات را نشانه رفته بود. سپیدپوشان کعبه دیده ، فوج فوج به سوی یار می شتافتند و اما در میان تمام این همهمه ، گرما نفس به حق مردی دشت را به آتش می کشید . آن هنگام که خیمه گاهش را ترک گفت ، دلش را بر کف خاک افکند ، دستانش را به سوی معبودش گشود و صدایی از عمق وجودش ندا بر آورد که : ( الحمدا...الذی لیس لقضائه دافعّ ...) نه دفع گرداننده ای برای فرمان حتمی اش وجود دارد و نه باز دارنده ای برای عطایش . اشک در میان دیدگانش حلقه زد. لرزشی عجیب بر دستانش بود اما قلبش از همیشه آرامتر بود . دستان ناپاک قومی جاهل و عنود در پی بی حرمتی به حریم پاک کردگار به حرکت در آمده بود . ندایی درونی در وجود آن یگانه آوای رحیل سر می داد . اما حج را چه کنم ؟ قلبش به تپش افتاد و به یاد امت جدش افتاد . پیشگویی پیامبر (ص) لحظه به لحظه رنگ واقعیت به خود می گرفت . اسباب سفر مهیا کرد و پای را در میعادگاه گذاشت . کاش حلقه ای که یارای نگه داشتن امیر را داشت آنجا بود تا دستان پسرش را می گرفت که نرود . کاش افلاک در هم می رفت و او نمی رفت . اما تقدیر به رفتن بود . تقدیری که به رستگاری و نجات امت محمد (ص) گره خورده بود و دستان حسین (ع) باید آن را گره می زد . دست بر روی دست اهل بیتش نهاد و گام به سوی مسیری نهاد که آخر آن نقطه ای بود برای آغاز؛ نقطه ای از کره خاکی که انگار از زمانی دیگر به این مکان هبوط کرده بود . نقطه ای که زمین و زمان گرداگردش به چرخش در آمده بودند . نقطه ای خارج از زمان و مکان مادی . نقطه ای که قلب عالم امکان را در میان دستان خود گرفته است و خونش را به سرتاسر زمان می پاشد . قلبی که برای آزادی و مردانگی عزم به تپش گرفت . قلبی که شورش خلق عالم از اوست . قلبی که رستاخیز عظیمی است برخاسته بی نفخ صور تا عرش اعظم . نامی که داستانش اشک غم می نشاند بر رخ هر مخلوقی . نامی که جریان دارد در زمان . نامی که حی است و لایموت . و اینها تنها کلمات زیبا نیستند حقیقتی هستند در انعکاس کلمات . حقیقتی که غبار از چهره زنگار گرفته روزگار پاک کرد . حقیقتی که محدود به مکان و زمان خاصی نیست و همیشه در بین اذهان و افکار خلق جولان دارد . اما اگر هنوز هم خوب گوش دهی ، در پس های و هوی زمانه صدای « هل من ناصر ینصرنی » حسین (ع) به گوش می رسد اما کجایند یاری کنندگان ؟ و این همان داستان غم بارتر از حادثه کربلاست . فراموشی راه حسین (ع) ! آیا هدف حسین (ع) از نیمه کار گذاشتن دیدارش با حضرت دوست درحریم امنش و رهسپاری اش به سمت نینوا آن هم با اهل بیتش تنها برای این بود که سال های نیامده مردمی بیایند و به یاد مظلومیتش باشند؟ به راستی چقدر از حسینی که در کربلا سلوکش را به سوب معبودش ادامه داد شناخت داریم ؟ و اینها بزرگ ترین دغدغه های امروز بشریتند که در پس جواب هایی که می دانیم اما بدان ایمان نداریم ، خفته اند و حسین (ع) رفت تا به اهل عالمیان بیاموزد که انسان چیزی ورای ماده اوست و ارزش حرمتش را نمی توان در مادیات جست . حسین (ع) رفت تا حک کند سرود آزادمردی و آزادگی را بر سر در روزگار تا مردمی که از پی می آیند بخوانند که : اگر دین ندارید لااقل آزاده مرد باشید . حسین (ع) رفت تا بیاموزد که نگذاریم اعتقادات راستین مان را لگدمال کنند و به تماشا ننشینیم غارت ایمان مان را ، خون شش ماهه اش را به آسمان پاشید تا روشنگر راه هدایت انسان باشد . سر بریده اش قرآن خواند تا بگوید که سخن راستین تنها سخن خداست و بس . پس حال می بینی که چه مظلوم و تنهاست فریاد یاری حضرت ؟ آیا خودمان در زمره گمراهان کوفه نیستیم ؟ حسین (ع) و محرمش بهانه خوبی است برای رجوع به خویشتن و سنجش اعمال مان تا خودمان را بازشناسیم که شب عاشورا در میان تاریکی دشت و خیمه گاه می گریزیم یا مردانه دستان مولا را می فشاریم ؟ در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است اللهم عجل لولیک الفرج نوع دیگری از حجاب که در قرآن کریم نیز از آن یاد شده و به رعایت آن تأکید گردیده است، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند: « وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ؛(نور/31) و آنطور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.» پس جلب توجه هوس رانان و نامحرمان برای جلب توجه کننده باعث خطراتی می شود که گاهاً جبران آن ناممکن خواهد بود و همچنین باعث بر هم ریختن نظم اجتماعی و به وجود آمدن انواع بزهکاریها می گردد. ازمجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قائل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحو? پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است. بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزل? یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریش? لغوی عفت نیز وجود دارد. حجاب در گفتار: نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است: «فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ ؛ (احزاب/32) پس زنها نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آنکه دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.» با توجه به آیات قرآن کریم، حجاب و رعایت آن در چند مورد میباشد: اولین این موارد حجاب چشم می باشد، قرآن کریم رعایت حجاب چشم را هم به مردان مؤمن و هم به زنان مؤمنه سفارش میکند و میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ؛ (نور/30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.»، «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ؛ (نور/31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.» از منظر حضرت زهرا (س) نزدیکترین حالات زن به خداوند متعال هنگامی است که خود را از دید نامحرمان دور نماید و در منزل خود به خانهداری و تربیت فرزند و پذیرایی از همسر خود بپردازد. امام صادق(ع) به نقل از حضرت فاطمه(س) دراین باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَی مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِهَا؛ (نوادر راوندی، ص14) نزدیکترین حالات یک زن به خداوند متعال زمانی است که در منزل میماند [و به امور خانهداری و تربیت فرزند میپردازد].» آری، یک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمیکند و در طول زندگی حجاب خود را همانند گوهری گرانبها پاس میدارد. این سخن معروف حضرت زهرا(س) که ضامن پایداری جوامع و مایه استحکام خانوادههاست، همواره باید در معرض دید بانوان مسلمان به ویژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ (وسائل الشیعة، ج20، ص67) بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان[نامحرم] را نبینند و مردان [نامحرم] نیز آنان را ننگرند.» بهراستی خوشبختی و سعادت زن و جامعه در همین جمله نهفته است که زن تا میتواند از نامحرمان دوری کند و کمترین ارتباطی را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شیاطین وسوسهگر و دشمنان اسلام تلاش میکنند به هر وسیله و عنوانی زنان مسلمان را از هویت خود جدا کنند و به مجامع عمومی و معرض دید نامحرمان بکشانند و به این وسیله آنان را از اهداف اصلی خلقتشان بازدارند. در کدام آیه قرآن به «حجاب» اشاره شده، برخی ها گفته اند اصلاً حجاب در قرآن به معنای چادر نیست آیا این حرف صحیح است؟ «حجاب» به معنای پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و مانع، خواه مانع مادّی مانند پرده و دیوار و یا مانع معنوی است. این واژه هفت بار در قرآن کریم آمده و معنای آن در این هفت مورد چیزی است که از هر نظر، مانع دیده شدن چیزی دیگری می شود. چنان که درباره زنان پیامبرصلی الله علیه وآله در قرآن مجید می خوانیم: «وَ إِذا سَألْتمُوهُنَّ مَتاعا فَسألوهُنَّ مِن وَراءِ حجابٍ...»؛ « [به مسلمانان مرد سفارش شده] اگر از زنان چیزی خواستید از پشت پرده درخواست کنید». با توجه به ذیل آیه که می فرماید: «ذَلِکَ اَطهُر لقلوبِکم و قُلوبِهُنَّ» می توان فهمید که مسئله آداب معاشرت زن و مرد با یکدیگر را مطرح می کند؛ چنان که صدر آیه در همین موضوع بود و در آیات 32 و 60 سوره احزاب که در خصوص حجاب اسلامی و نحوه برخورد و ارتباط زن و مرد نامحرم با هم رهنمود می دهد، لذا به کارگیری کلمه «حجاب» در قرآن کریم، به معنای حجاب اسلامی مصطلح نیست و همین معنا سبب گردیده بسیاری گمان کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود یا مثل ویل دورانت بگویند: «این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود» و یا مدّعی شوند: حجاب به وسیله ایرانیان به مسلمانان و اعراب سرایت کرده است، در حالی که آیات مربوط به پوشش اسلامی زنان پیش از مسلمان شدن ایرانیان نازل شده است. همان گونه که ویل دورانت می گوید و کتب تفسیر شیعه و سنّی آن را تأیید می کنند اعراب چنین پوششی نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمایی بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلیَّةِ الاُولی» بنابراین، گرچه پوشش، فرهنگ عمومی و رایج بین همه ملل بود، اما پوشش اسلامی به نحوی که ضمن پرهیز از خودنمایی، حدود و مشخصات خاصی دارد، از فرهنگ اسلامی وارد فرهنگ ایرانیان شد. در قرآن مجید درباره حجاب و پوشش از واژه «جلباب» و یا «خمار» استفاده شده و در روایات در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) واژه «ستر» و «ساتر» به معنای پوشش و وسیله پوشش زن در مقابل نامحرمان استفاده شده است. ناگفته نماند؛ پوشش اسلامی بانوان به معنای حبس و زندانی کردن و قرار دادن آن پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت این گروه عظیم در فعالیت های اجتماعی نیست؛ چه این که مشارکت سیاسی زنان در اسلام، زمانی به رسمیت شناخته شد و آنان در کنار مردان در بیعت با رسول اکرم صلی الله علیه وآله قرار گرفتند که عرف و جامعه آن روزگار، برای زن منزلتی قایل نبودند و در غرب، با چهارده قرن تأخیر آن هم از روی اضطرار و به منظور استفاده ابزاری از احساسات و آراء سیاسی زنان مطرح گردید، بلکه حجاب و پوشش زمانی مطرح است که زن در اجتماع حضور می یابد اما به جهت اینکه استفاده ابزاری از او نشود و از مزاحمت ها در امان باشد لازم است که در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد و مشارکتش در فعالیت ها بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد. مسأله حیا در باب تربیت یک نقش زیر بنایی دارد به این معنا که پدر و مادر که به طور معمول و متعارف دو مربّیِ دست اوّل برای انسان هستند، اینها آنچه را که باید روی آن دقّت کنند این است که نکند من پرده حیای این بچّه را بدرم، بلکه پرده حیای او را حراست و حفاظت و رشد بدهند. نمیخواهد تو به او حیا بیاموزی نه! سرکوبش نکن، خود او شرم ذاتی دارد. این را رشدش بده. چه در بُعد دیداریات، چه در بُعد شنیداریات، چه در بُعد رفتاریات، چه با هیکلات، چه با لباست، چه با لباسش. بالاترین جنایت پدر و مادر در باب تربیت نسبت به فرزند اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ در این سه رابطه پرده حیای الهی این بچّه را بدرند. اینکه بچّه هر کاری دل او میخواهد بکند و هرچه میخواهد بگوید و هرچه میخواهد ببیند. لذا در باب تربیت این مسأله را داریم هیچ قابل شبهه هم نیست، که آن هسته مرکزی که کاربرد زیاد دارد در باب تربیت اینجاست. این را بدانید آن کسانی که اسیر هواهای نفسانیشان هستند که میخواهند در جامعه به اهداف شیطانیشان برسند، از همین راه وارد میشوند: ترویج لاابالیگری، چه در بُعد الهی آن، چه در بُعد انسانی آن، در هر دو بُعد. همین کار را میکنند و به اهدافشان میرسند، جامعه را سوق میدهند به بیبندوباری به معنای پردهدری، پرده حیای جامعه را میدرند چه در بُعد دینی آن، و چه در بُعد الهی آن، و چه در بُعد انسانی آن و دیگر هر جنایتی بخواهند میکنند. «فَاصنَع ما شِئت...» مباحث بیات شده در بحث حیا از سخنران های آیةالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی می باشد.
شکایت کردم و گفتم: خدای من!
مگر نمی گویی دوستم داری؟
گفت: آری. اگر می دانستی چقدر دوستت دارم، از خوشحالی جان می دادی.
گفتم: پس چرا دقایقی از زندگانیم که ھوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه های دیروز بود و ھراس فردا، بر شانه ھای صبورت بگذارم، تو را نیافتم؟ در آن لحظات شانه ھای تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از ھر چه ھست! تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی. من لحظه ای خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه ھستی. یادت هست که دوستی آمد و تو را یاد من انداخت و آرام کرد؟ او، واسطه ی مراقبت من از تو بود.
گفت : عزیزتر از ھر چه ھست! اشک تنھا قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند. اشکھایت به من رسید.
و من یکی یکی دانه های اشکت را بر زنگارھای روحت ریختم تا باز ھم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان.
چرا که تنھا اینگونه می شود تا ھمیشه سبک بال و زیبا و شاد بود. من دوست داشتم تو را زیباتر ببینم.
گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راھم گذاشته بودی؟
گفت : بارھا صدایت کردم و گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی. تو ھرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که بنده من! از این راه نرو که به ناکجا آباد ھم نخواھی رسید.
گفتم: پس چرا صدایت را نشنیدم؟
گفت: یادت نیست که با خویش کلنجار می رفتی؟ من در میان کشمکش های تو با خودت یاری ات می کردم اما حواست به من نبود.
گفت : اول بار که گفتی خدایا، آنچنان به زیبایی ها نزدیک شدی که فرشته هایم را به تعجب انداختی. آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدایای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایای دیگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار می کنی ھمان بار اول شفایت می دادم. این ها همه به خاطر تو بود.
گفتم: خدایا! چرا با وجود اینکه دیدی در موردت آنقدر بد می اندیشم، بازهم هدایتم کردی؟
گفت: چون نمی دانی چقدر دوستت دارم.
ترکیبی از عبای عربی و مدل ایرانی آن و به رنگهای صامت رنگ خودی یا خاکی، رنگ نیلی و رنگ ماشی، رنگ مشکی به گونهای نبود که راحت فراهم شود و در واقع رنگ کمیابی بود. در تبریز که پایتخت فرهنگی ایران بود، فرمانی داده شد مبنی بر اینکه رنگ چادرها سیاه باشد و سیاه رنگ رسمی چادرهای زنانه شد. به همین دلیل تا قبل از انقلاب و تا اواسط 55 یا 56 چادرهای نخی رنگی رایج بود. انقلاب اسلامی نقطهی عطفی برای چادر مشکی بود. زنان در راهپیماییها و تظاهرات چادرهای مشکلی سر میکردند. یکی از عکاسان خارجی که در آن روزها از خیابانهای تهران عکس میگرفت، در توصیف آن روزها میگوید: «زنان ایرانی با چادرهای مشکی مانند دریایی بودند که رژیم شاه را بلعیدند.» بعد از انقلاب با حضور 40 تا 70 درصدی بانوان ایرانی در عرصههای اجتماعی این رنگ یک عرف فراگیر شود و در حال حاضر، قطعهای که از پازل هویت ایرانی- اسلامی مانده است، همین چادر مشکی است که بسیار ارزشمند است و نیاز به مراقبت و حفاظت فرهنگی دارد. اخیراً چادرهای مشکی که به صورت رسمی و یا مجلسی مورد توجه خانمهای ایرانی قرار گرفته است، انواع مدلها و پارچههای طرحدار یا ساده و براقی است که رواج زیادی پیدا کرده و طبق سلایق مختلف استفاده میشود. در انتخاب پارچه که گاهی متأسفانه معضل مد و فخرفروشی عامل آن میباشد، خانمهای ایرانی حساسیت خاصی نشان میدهند. علیالخصوص پارچههای الگانس، کنکن، حریراسود و ... که گاهی قیمتهای آن بالای 200 هزار تومان هم هست.
تولیدکنندگانی که با پارچههای غیرچینی که تولید کشورهای شرق آسیا مثل تایلند و ترکیه است و به نامهای کرهای و ژاپنی چادر میدوزند، ضرر میکنند. یعنی برای خرید چادر دوخته و آماده با پارچهی نامرغوب چینی در بازار همان هزینهای را میپردازند که با پارچهی مرغوب کرهای و ژاپنی، تولید میکنند و به فروش میرسانند. البته پارچههای چینی برای چادرهای کودکانه و دخترانه بیشتر استفاده میشود. انتخاب چادر بستگی به سلایق افراد دارد. و در به روز بودن و مد در جامعه، مدلهای مختلفی رایج میشود. گرچه برخی تولیدکنندگان به علت اینکه هزینههای خیاطان و برشکاران را نپردازند و در طرح و الگوی اصلی چادر دست میبرند. این دستکاری باعث میشود که آستینها تنگ شده و در نهایت چادر اندامی شود. و در پوشش و حجاب به علت اندامی بودن، جلب توجه کند.
در چادرهای ملی معروف به دانشجویی، اندامی بودن واضحتر است که در اصل مدل عربی اندامی است. دوخت مرغک برای چادر، نیمساعت وقت میگیرد و در این نیمساعت، باید هزینهای پرداخت شود که متأسفانه برخی تولیدکنندگان توجهی ندارند و نمیخواهند این هزینه را بپردازند. چون نفعی ندارد و در اصل، مدلهای چادرهای کشورهای عربی به علت فیزیک خاصشان، گشاد است و مقدار پارچهی استفاده شده در چادرهایشان، بالای عرض 180 است. و چون مادر ایران چنین چیزی نداریم، چادرها عرض 150 به بالاست و برشهای زیادی میخورد و این برش کاریها، مدلهای سلیقهای را به وجود میآورد که بسته به استقبال مردم، مد میشود یکسری ترفندهایی هم هست که جریان مد را تشدید میکند. مثل اضافه کردن انواع تزئینات روی سر آستین، آستین و لبهی چادر. در حال حاضر هم این مدلهای چادر در بین بانوان ایرانی وجود دارد:
1- چادر ساده: این چادر را همگان میشناسند. چادری که از یک قواره پارچه یعنی 5/4 متر با عرض 115- 110 سانت به صورت دو تکه دوخته میشود. اگر عرض پارچه 180 سانتیمتر باشد، یک تکه میشود. برخی از خانمها برای اینکه راحتتر بتوانند آن را روی سر نگه دارند به آن کش میزنند. برخی هم برای اینکه ساده نباشد، نوار تزئینی روی لبهی چادر میدوزند.
2- چادر ملی: چادر ملی از آن دست چادرهایی بود که با آمدنش، بلافاصله موافقان و مخالفان زیادی پیدا کرد که البته تعداد موافقان بیشتر بود. چون به سرعت گسترش یافت. موافقان معتقد بودند که این چادر به خانمها آزادی عمل بیشتری میدهد، بدون آنکه لازم باشد چادرشان را نگه دارند. مخالفان هم دلایل قانع کنندهای داشتند. چون رفتار برخی خانمها این چادر را لوده کرده بود. سال مدل ماهی و تنگ آن به همه چیز شباهت داشت جز چادر. گاهی دیده میشد که در زمستان اورکت، جلیقه و کلاه و شال گردن بر روی این چادر پوشیده شده و یا کوله پشتی از دو سمت انداخته شده، آن هم در سنین بالا. مشاهدهی چنین صحنههایی این ذهنیت را ایجاد کرده بود که چادر ملی مانتویی است که آن را بر کشیدهاند. چادر ملی در واقع چادر سادهای است که از دو طرف آستین دارد. در بعضی مدلهای آن، آستین از آرنج به پایین است. آستین میتواند کلوش یا راسته باشد که معمولاً با حریر یا نوار و یا منجوقدوزی تزئین میشود. جلوی چادر میتواند باز باشد و یا به وسیلهی زیپ و دکمه مخفی بسته شود.
4- چادر کمری: چادر کمری یا همان قجری که مانند پیراهن از سر پوشیده میشود از پشت یکسرده است، ولی از جلو دو تکه به نظر میرسد. ای چادر با کمربندی از پشت گره میخورد. به همین خاطر از سنگینی چادر گرفته میشود. قسمت بالایی که دستههای چادر است با کش روی سر ثابت شده و بلندی آن تا زانو میرسد. اگر شخص رو بگیرد، دو تکه بودن آن مشخص نمیشود. در مدلی از آن، قسمت بالا مثل یک مقنعهی آستیندار است. مقدار پارچهی این چادر به اندازهی چادر ساده است.
5- چادر شالی: زیاد شبیه به چادر نیست. شبیه مانتویی است که از جلو شال میخورد و به وسیلهی زیپ مخفی بسته میشود. برخی مؤسسات و شرکتها برای کارکنان خانمشان این مدل را بیشتر میپسندند و سفارش میدهند. چون فکر میکنند ظاهری پوشیده، آراسته و با وقار است .
6- چادر بحرینی (بحرانی): برای تهیهی این چادر به 5/2 متر پارچه با عرض 180 سانتیمتر و یا 5 متر پارچه با عرض 100- 90 سانتیمتر نیاز است که در عرض کم، چادر دو تکه میشود. برش پایین چادر هلالی است و آستینها به صورت جدا، از آرنج به چادر دوخته میشود. عرض آستینها 25 سانتیمتر و گشاد است و معمولاً سر آستین به وسیلهی حریر و گلدوزی و ... تزئین میشود.
7- صدفی بحرینی: مدل کلی آن شبیه بحرینی است با این تفاوت که در بالای سر، مقنعهای (سایبان) و در جلوی صورت روبند دارد و از جلو زیپ میخورد که مخفی نیست.
8- چادر لبنانی: در مدل اصلی آن اگر شخصی که چادر سر کرده دستهایش را باز کند، شما یاد مانتوهای کلوش (خفاشی) میافتید. زیرا این چادر آستین ندارد بلکه جایی برای بیرون آوردن دستها روی چادر ایجاد شده و یک مچ 10 سانتی متری به آن دوخته شده است با کش روی سر میایستد و جلوی آن به صورت مورب یعنی چپ و راست بسته میشود. به این صورت که به لبهی طرف راست کش به اندازهی مچ دوخته میشود که آن را به دست چپ میاندازید و سمت چپ چادر در پهلوی راست شما نگه داشته میشود. چادر از زیر چانه و روی سینه به وسیلهی یک دکمه بسته میشود، پوشیده بودن این چادر به شما این امکان را میدهد تا در زیر آن لباس راحتتری بپوشید، زیرا به هیچ وجه باز نیست. برای تهیهی این چادر به 5/3 متر پارچه با عرض 180 سانتیمتر نیاز است.
9- چادر صدفی لبنانی: مدل کلی آن شبیه لبنانی است، با این تفاوت که در بالای سر آن مقنعهای و یا چانه دارد و از جلو زیپ میخورد.
10- چادر عراقی: همان چادر عربی است. در این مدل هم روی خود چادر برای بیرون آوردن دستها برشی ایجاد شده است با این تفاوت که دیگر حتی مچ هم ندارد. در داخل چادر و روی کمر به اندازه 30- 20 سانتیمتر از پارچه چادر باقی میماند. جلوی این چادر باز است و برای تهیهی آن به 5/7 متر پارچه با عرض 100- 90 سانتیمتر نیاز است. آماده آن در بازار موجود است، اما باید هنگام خرید باید مواظب بود که به جای چادر، عبا فراهم نشود. زیرا قسمت دوخت شانه در عبا و چادر متفاوت است.
11- چادر حجازی: این مدل، آستین را واضحتر میتوان دید. زیرا شکل معمولی دارد و از زیر بغل برش میخورد. همانند چادر لبنانی مورب بسته میشود و برای تهیهی آن به 5 متر پارچه با عرض 180 سانتیمتر نیاز است.
12- چادر جلابیب: در حال حاضر چادر جلابیب رواج بیشتری دارد. به علت قابلیت کامل حجاب و رفاه و راحتی خانمها در این چادر، طرفداران زیادی پیدا کرده است. این چادر که از اولین ابتکارات طراحان داخلی و توسط خانمهای ایرانی میباشد، چهارده ویژگی خاص دارد و گسترش و پذیرش این مدل به حدی بوده است که راهاندازی سایتی را به نام خود در پی داشت. سایت جلابیب شامل اصلاعات کاملی دربارهی چادر جلابیب، آلبوم عکسها، آدرس نمایندگیهای فروش، اخبار، فروشگاه اینترنتی، نظرسنجی و ... میباشد. طرح چادر جلابیب مورد پسند همگان بوده طوریکه فراتر از مرزها ایران نیز خواهان دارد. شعار این چادر این است: «حجابم مرا حفظ کند، نه من حجابم را.» در کل دارای سی و یک طرح است و سه طرح آن با نامهای مشکی، احرام و رنگی شناخته و معرفی شده است. این چادر برای اولین بار در چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم رونمایی شد که مورد تحسین مقام معظم رهبری قرار گرفت. چهارده ویژگی آن عبارتند از: 1- قابلیت تنظیم اندازهی صورت 2- دارای آستین مخفی، زیپ مخفی جهت وضوگیری 3- دارای شبه مقنعه و مقنعه سرخود 4- دارای آستین ساق دست و آستین زمستانی 5- دارای زیپ مخفی در قسمتی از جلوی چادر جهت وضوگیری، شیردهی و بستن ساک آغوش و دسترسی به کیف، تلفن همراه و جیب داخل چادر 6- مکانی مجزا جهت دسترسی به تلفن همراه در بعضی طرحها 7- ظاهری شبیه به چادرهای معمولی 8- دارای پوشیه و روگیر سر خود در بعضی مدلها و امکان روگیری توسط شخص در همهی مدلها 9- پوشش کامل بدون استفاده از مقنعه، مانتو و ساق دست 10- قابلیت استفادهی کیف در زیر چادر 11- گشادی چادر مناسب و بدون بدننمایی با همان متراژ چادرهای معمولی و در برخی طرحها کمی بیشتر 12- جلویگری از سرقت کیف و تلفن همراه موود در زیر چادر 13- دارای بندینک سرآستین جهت حفظ کامل پوشش مچها.